گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
اخبار و احادیث در فضل اهلبیت
جلد دوم
اشاره




بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ**
رب یسّر و لا تُعسّر
سبحان یکی پادشاهی که بساط عظمت او در اوهام انس و جان نگنجد که:
وَ لا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْماً
(ط- ه: 110 ) و کیفیّت و کمیّت در عَتَب جلال او موهوم و ممکن نباشد که:
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
(شوري: 11 )، و گَرد نقصان فنا و زوال و تغییر بر چهره کبریایی کمال او ننشیند که:
وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ
(الرحمن: 27 )، و آفتاب قدرت جلال او به مُعین و وزیر محتاج نگشت که:
وَ اللَّهُ الْغَنِیُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ
اخبار و احادیث و حکایات در فضائل اهل بیت رسول (ص) و مناقب اولاد بتول (س)-
جلد 2
مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه
صفحه 9 از 282
(محمد: 38 )؛ و سراپرده علم او از سهو و غفلت و جهالت مبرّا و معطّل مانده که:
لا تَأْخُذُهُ سِنَۀٌ وَ لا نَوْمٌ
(بقره: 255 )؛ و طَیلسان سلطنت او جز ریسمان معدلت نبافته که:
وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَداً
(کهف: 49 )؛ و ذرو قدس او برتر از آن که طاوسان عقول بشریّت و ارواح نفوس ملکیّت بر آن ترقّی توانند جست یا مُتصاعد توانند
شد که:
وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا
(اسراء: 85 )؛ و عُقاب وحدانیّت او از عوارض و اوصاف مخلوقات منزّه مانده که:
لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ
3) و شُرُع صفات ذات او رفیعتر از آن که خفّاش ذهن و ذکاء انسانیّت که داغ حدوث بر وجود ، (توحید: 2
لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً
(انسان: 1) و سمت:
کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ
اخبار و احادیث و حکایات در فضائل اهل بیت رسول (ص) و مناقب اولاد بتول (س)-
جلد 2
مرکز تحقیقات رایانهاي قائمیه
صفحه 10 از 282
[مقدمه مترجم]
ص: 2
(یونس: 24 ) بر جدفه سفینه
کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ
(الرحمن: 26 )؛ و بر آشیانه آن وجود باقی دایم
قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ
(آل عمران: 26 ) توانند نشستن؛ یا ادراك نور آفتاب هیبت و عزّت او کردن: یا
من لایعرفُ و لایدري کیف هو إلّا هو، یَا مَنْ لَا یَعْلَمُ و لَا یَدْرِي کَیْفَ هُوَ إِلَّا هُوَ و یَا مَنْ لَا یَقْدِرُ قُدْرَتَهُ إِلَّا هُوَ، یَا مَنْ کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی
شَأْنٍ یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْن یا من لا إله إلّا هو [و إلیه] المصیر
ندارد] و صد هزاران صنوف صلوات و تُحَفِ تحیّات از « و الیه المصیر » (مصباح المتهجد: 503 ؛ از روي مصباح تصحیح شد. در آنجا
اینحضرت پاك بر مجلس شیرین السن پیغام پادشاهی، جبال احکام احمدي، کهوف کتب احدي، معصومان و مطهّرانی که کاتبان
وحی الهی و مُنشیان دیوان الّلهی این منشور به نام ایشان بنوشتند که:
إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
( (احزاب: 33
أمّا بعد: بعضی از دوستان مُخلصِ مُعتقد که در محبّت و مودّت و متابعت وتولّاي این خاندان و تبرّا از دشمنان ایشان قدمی ثابت و
اعتقادي صادق و اصلی راسخ و یقینی کامل داشتند، محاجّه تصنیف و تألیف مولانا و شیخ علّامه محقّق مدقّق مغفور، تاج الایمان و
الاسلام و الشّریعۀ و التّقوي و الدّین فی زمانه، الواصل إلی رحمۀ اللّه و غُفرانه و جَنانه الحسن بن علی بن محمّد بن الحسن الطّبري
المازندرانی- أفاض اللّه علی تربته المراحم الرّبّانیّه- به مطالعه این ضعیف نحیف فقیر حقیر داعی جمیع المؤمنین و المؤمنات بالخیر،
عبدالملک بن اسحاق بن عبدالملک بن فتحان الواعظ القمّی مَحتِداً و مَولداً و القاشی موطناً و مَسکناً- بصّره اللّه بعیوب نفسه و جعل
یومه خیرا من أمسه- رسانیدند که مشتمل است بر اخبار و احادیث و حکایات درفضیلت اهل بیت رسول و مناقب اولاد بتول، و آن
که ایشان بر حقّند، ودیگران که منکر ایشانند بر باطل، و ظلمی و جوري که بر این خاندان رفته، ولکن اکثر این کتاب عربی است و
عوام را از آن فایده نه، و اهل عجم را از آن حظّی نه.
صفحه 11 از 282
ص: 3
التماس نمودند که ترجمه عربی البته میباید کردن [ 3] تا فاید مائده آن عام، و مُفتریات [بر] اهل بیت و اجوب آن بوده، و خواصّ و
عام از آن محظوظ شوند.
چون این معنی موجب ثواب ابدي و درجات سرمدي بود، این ضعیف، ملتمَس ایشان مَبذول داشت، مبنی بر آن که ابتدا کند از اوّل
کتاب و آن را مینویسد فارسی و عربی، و بعد از آن که عربی نوشته باشد، معنی و مفهوم آن به قدر وُسع و طاقت به الفاظی روشنِ
قریبُ الفهم بنویسد.
و اللّه ولیّ الاعانۀ و التّوفیق و حسبُنا اللّه و نِعمَ الوکیل، نِعم المَولی و نِعم النّصیر ربّ یسّر.
***
صفحه 12 از 282
ص: 4
صفحه 13 از 282
ص: 5
بسم الله الرحمن الرحیم
[مقدمه مؤلف]
حمد نامعدود و ثناي نامحدود مر واجبُ الوجود مطلقی را است که مُبدع بدایع و مُخترع صنایع است و آثار قدرت او بر وَجَنات
موجودات واضح، ومراسم صنعت و معالم حکمت او بر چهر هر مخلوقی و منظر هر محدوثی لایح،
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ
(شوري: 11 ) و وفور انعام تامّ او بر اکناف عالم شامل،
وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَۀَ اللَّهِ لا تُحْصُوها
(ابراهیم: 34 ) و تراکم فضل و تزاحم بذل او بر اطراف ظاهر و باطن وجود بنی آدم کامل
وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَۀً
(لقمان: 20 ) و از الطاف خاصّ او ساحت مجلس اصناف علماي متدیّنه و اتقیاي متورّعه [ظ. در اصل: متعدعۀ] از اکاذیب افترا و
اباطیل اختلاف خالی و معرّا مانده،
وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً
(فرقان: 72 ) و بساط نبوّت انبیا و سماط حضرت اوصیا از هواجس معصیت و وساوس ذلّت خطیئت از یوم الولاده تا به وقت رحلت
از لطف خاصُّ الخاص او معصوم و محفوظ شده،
وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ
(انعام: 87 ) و از قهر قمع او و بطش تأدیب و عَتب خواقین جهان و سلاطین زمان و سروران انس و جان منقاد و ممتثل امر و نهی او
شد و جبهه تواضع بر عتب جلال عظمت او نهاده،
وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ
؛( (رعد: 15
صفحه 14 از 282
ص: 6
و دست سؤال و استعطاء نوال بر حضرت
وَالُله الْغَنِی وَأنْتُمْ الْفُقَرَاءُ
(محمد: 38 ) برداشته؛ و در تحت ظلّ رعایت السّلطان ظلّ اللّه فی الأرض یأوي إلیه کلّ مظلوم؛ و نظر کبریاي جبروت او منشور
سروري و جهانبانی به توقیع
قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِكَ الْخَیْرُ
(آل عمران: 28 ) یافته؛ از هیبت سیاست استیصال ایشان و نفاذ فرمان ومضاء سنان و زخم شمشیر قهرباز، و سپاه آن دولت متمرّدان
فُسّاق زمین و قُطّاع طریق بیدین متوجّه توبه
قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ
(نساء: 18 ) شدند؛ و صدق
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَۀً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ
(حشر: 13 ) به وجود ایشان به تحقیق رسید؛ و به واسط عدل ایشان، نظام دنیا و قوام دین و عقبی از ثَري به ثریّا رسید، و امن و امان
در میان اهالی ملک و ادیان کفر و ایمان ظاهر شد، و بقاي ملک و ثبات دولت ایشان منوط گردانید به نشر مرحمت و مربوط به
افشاء معدلت در میان بندگان او؛ و از بهر تمهید کار ملّت و افشاء شریعت به تشدید مملکت تشریف فرمود،
وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَۀَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ
(ص: 20 ) و از اینجا افتاد اخوّت میان ایشان کهالدّین و الملک توأمان؛ و تتمّه دولت و استقامت انتظام دیوان و استعلاء شَرَف قصور
و ایوان ایشان در ساي فتوا و تقواي اهل علم نهاد؛ و تمشیت مصالح دین و اظهار عین الیقین و امتیاز میان حقّ و باطل و تفوّقِ مُحقّ
بر مُبطل؛ و احیاي سنّت و ترك بدعت در کنف و حریم امرا و ملوك صاحب شوکت تودیع فرمود؛ و از فرّ دولت پادشاهان [ 4] و
سعی دانشمندان در جهان، علم فاش شد؛ و شریعت ذایع و شایع گشت؛ و رایت دین و آیت یقین؛ و عَلَم اسلام رفیع و مَنیع گشت؛
فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ
(یونس: 94 ). بیا و نظر کن بالعین المعتبره والفکر المُدقّقه در کتب تواریخ سلف و خلف، و دیباچه کتب مذاهب و ارباب مناصب
که هیچ مختصري یا مطوّلی نیست الّا که به تقویت و وسیل مَلِکی یا سلطانی یا وزیري بوده است، و تا دور آدم بود،
صفحه 15 از 282
ص: 7
هرگز نبود که این نبود؛ و بسط مقال این نوع، مطال و رُبَما که مُفضی شود به ملال، و از خبري وارد شد که خیرالکلام ما شابه
الوقت.
بنابرین بند کمینه مصنّف و جامع این کتاب الحسن بن علی بن محمّد بن الحسن الطّبري المازندرانی، چون به سبب تراکم زحمات و
وَ اتَّقُوا فِتْنَۀً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ » تلاطم قتل و أسر و حرب و غارات و تسلّط کلّ ذي هواء و هوس علی قتل نفس بغیر نفس
انفال: 25 ) عزم رحلت کرد از آنجا، و بعد الاستخبار عن أحوال البلدان و أقلّها و أبعدها من حوادث الزّمان، از صادر و وارد ) « خَاصَّۀً
استماع کرد کهاهل عراق در امن و اماناند، تمسّک به حدیث جعفر الصّادق، الامام ابن الامام عند المخالف و الموافق: إِذَا عَمَّتِ
214 : إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالیها وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ / الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِأرض قُم فإنّها مدفوعۀٌ عنها [در بحار: 57
الْبَلَاءَ مَدْفُوعٌ عَنْهَا] یعنی: چون همه شهرها پر شوند به بلاها و آفتها، پس شما به قم روید و ملازم آنجا باشید که بلاها از آنجا باز
داشتهاند و دفع کرده، بر مرکب
عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ
(قصص: 22 ) سوارشده کهإِنَّ قُم حَرَمُنا أهل الْبَیْتِ، یعنی: شهر قم حرم ما است که اهل بیتیم.
و به توفیق الهی به تحقیق مذهب اهل بیت و تدقیق ایراد برهان بر آن شروع کرد، و چند مطوّلات و متوسّطات و مختصرات به عربی
و فارسی جمع کرد.
و در اثناي این جدل و اشتهار این صنعت و انتشار این سمعت، اعادي دین و دشمنان خاندان طیّبین طاهرین، زبان عدل و سنان
ملامت بکشیدند واظهار ضغاینو ابراز دفاین عداوت عترت رسول علیهم السلام کردند
وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ
( (فاطر: 43
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ
(آل عمران: 54 ) در کار آمد، و غَلَیان حمیّت
وَ یَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ
(توبه: 32 ) در حرکت آمد، و رکاب دولت جوانِ جوانبخت صاحبِ صاحب قران فرمانده و عطابخش زمین و زمان، باسطُ العدل و
الإحسان، ناشر الأمن و الأمان، قامعُ البِدَع المُغاویۀ، رافعُ الأهواء المُضلّۀ، مُشیّدُ مَنار الدّین و مؤکّدُ شعار الإسلام،
صفحه 16 از 282
ص: 8
عمودُ الْمذهب الّذي علیه العماد [و] مَعقله الّذي یلجأ إلیه العباد، طیّبۀ الارومۀ، عظیمۀ الجُرثومۀ، ثابتُ الأصل، باسقُ الفرع، من أطیب
مَوطن و أکرم مَعدن، منظورُ العنایۀ الأزلیّۀ، محفوظُ الکفایۀ الأبدیّۀ، متحمّلُ العِناء بولاء آل العباء، لتمسّ که بکتاب اللّه و العترة الطّیّبۀ
الطّ اهرة، مُجلب الخیل و الرّجل، من الکرامۀ و السّ عادة، هو المَولی العالم العادل الفاضل الصّاحب الاعظم، مَلِک ملوك العرب و
« یَمْحُوا اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِت » العجم، قدوة السلاطین [محمد بن محمد صاحب الدیوان]- خلّد اللّه ملکهما و أدام ظلّهما- و زاد فی قلم
(رعد: 39 ) عمرهما فی سرور و حبور و أوفر فرح و استبعاد ترح و خصّهما بجمیل الإکرام و جزیل الإنعام و نظام التّدبیر و قوام التّقدیر
و طول الباع و رحب الزّراع، و قهر الأعداء، وجبر الأخلّاء، و فتح البلاد [ 5] و تسخیر العباد، و قمع الفراعنۀ، و قطع دوابر الظّلمۀ، و
استیصال عروق الجبابرة العانیۀ، ودفع الظّلم و رفع الظّلَم، و تعلیۀ أبنیۀ المنابر و المدارس والمساجد، و وضع خوان الموائد و قوانین
الفوائد، و حوز سعادة الدّارین بحقّ الضربۀ الّتی هی خیرٌ من عبادة الثّقلین، و آمنهما من المخافۀ، وحرسهما عن کلّ آفۀ، و أعاذهما
عن خیبۀ الرّجاء و شماتۀ الأعداء بحق محمّد خیر الأنبیاء و ذرّیۀ من آل العباء. آمین ربّ العالمین، با یمن دولت و انتظام سعادت از
صوب آذربیجان به جانب عراق حرکت کرد، و اقبال دو جهان و حصول مراد و کامرانی دین و دنیا، ملازم رکاب دولت او بود،
وَ آتاکُمْ ما لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِینَ
.( (مائده: 20
امّا دولت دنیاوي او آن است که قبل حاجات و کعب امانی ملوك و سلاطین عرب و عجم شد، و اکثر بلاد اسلام وي را مسلّم شد،
و ملوك و امراي دیار اسلام جمله مُعتکفان این بساط و خادمان این سماط و أصغر العبید و أحقر الخدم لهذه الدّولۀ القاهرة
والمفتخر بهذه العَتَبۀ المُنیفۀ گشتند؛ و امروز تدبیر مُلک عَرب و عَجم و تقدیر کار ایران زمین در این بساط جلال با کمال میگردد،
و از بسطت عدل او و از فُسحت مرحمت او عدلی و امنی و خصبی
صفحه 17 از 282
ص: 9
ظاهر شد که هرگز نبود، و هیچ دفتر تاریخ و کتب سیر متقدّمان و متأخّران از آن خبر نداد، و عدل و سخاي او متعجّبگاه نوشیروان
و حاتم شد.
و در این شهادت، در مشهد حاضران ایران و مستمعان توران خجالت ندارم؛ و این قضیه به أسرها و این هدیه به أوفرها از برکت
قسم دویّم است که آن دولت دینی است، و آن بحمداللّه و حُسن توفیقه و هدایته احتظاظ است به حظّ اوفی و تمسّک است بالعروة
الوثقی و محبّت آل عبا از خاندان مصطفی و مرتضی- علیهم الصّلاة و السّلام- که مصافات با ایشان و موالات تابعان ایشان و تقویت
محبّان و موالیان ایشان موجب سعادت دو جهانی است و ثواب جاودانی، و استخلاص از دَركِ الاسفَلِ من النّار و مباعدت مقارنت
شیاطین و اشرار کفّار، شعر:
فَلَیْسَ بِتَزْویق اللِّسانِ وَ صَوْغهِوَلکِنَّهُ قَدْ خالَطَ اللَّحْموَ الدَّما
227 ، شعر عمر بن ابی ربیعه] / [الاغانی: 1
مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیا مُرْشِداً
(کهف: 17 ) تا لاجرم از صوار [: ظرف مسک] این حوار ارج [: بوي خوش و دمیدن آن)، یعنی نفح حق ساطع شد و به آسمان
رسید، و از تباشیر صبح یقین او نور صدق لامع آمد و فوح آن در جهان فاش شد، و مؤسّس عوائد فوائد و مؤکّد قواعد فواضل و
مُشیّد و مُرصّص ارکان وظایف سادات و علما و محتاجان برآمد.
و به حقیقت این نوع از عطیّت حضرت الوهیّت، تاجی است او را بر ابناء الزّمان و مفخر و مدخري و دلالی بر سلاطین و اکابر ایّام، و
جُنّتی بر حوادث زمان، و امان ذُنوب است، و بشارت امتلاي ذَنوب
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ
(شعراء: 89 ) و غایت نعمت سبحانی و منّت یزدانی در حقّ و شأن او آن است که با حداثت سنّ و قلّت ایّام و اعوام، دائماً مستخبر
احوال علماي متدیّنه و فضلاي زمانه و مستثمر انفاس اقتباس ائمّه مطهّره متبحّره باشد و مُحبّ صلحا و مستمدّ ومستعین همّت اتقیا؛ و
این باب، سبب
صفحه 18 از 282
ص: 10
ابقاي ملک و دولت باشد.
وَ شَدَدْنا مُلْکَهُ وَ آتَیْناهُ الْحِکْمَۀَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ
(ص: 20 ) قیل بسبب کثرة الدّاعین له.
بنابراین تفقّد بند کمینه و دعاگوي این دولت- خلّده اللّه- فرمود، و این کتاب مناقب الطاهرین شصت کاغذ و کتاب کامل و کتاب
منهج بهایی و امثال آن تصنیف کرد، و امروز خلقی از آن کتب مستفید و مقتبس [ 6] و از بهر ترقّی این دولت، ملتمس مزید
مکرمت [در اصل: مکرمه] اند.
بنده کمینه، قرب ده سال است که کتب اخبار و تفاسیر مخالف و مؤالف مطالعه میکند و به قدر وقت و وسع طاقت بر آن با اکابر
زمانه و اخیار یگانه، مباحثه و مناظره و مناقشه میکند، و در عقب احادیث و مأثوراتی که مخالفان براء مخالفت امامت اهلالبیت
روایت میکنند تتبّع میکند و مطالبت آن و سعی در احتوا و حوز آن را جدّ بلیغ مینماید، و بعد از تناصف و اخراج التّعصّب من
المهام، هریکی از آن اخبار ایشان را یافت که معارض است و منقوض هم به حدیثی یا خبري دیگر از روایت ایشان یا مخالف قرآن
یا مخالف اجماع مسلمانان، چون اثبات و تحقیق هر دو آن روایاتِ علما و روات و ثقات ایشان است، خصم تکذیب هیچ دو نتواند
کردن، لکن به نزدیک ما که از شیعه اهل بیت رسولیم و متمسّک به خاندان طاهره و راکبان سفینه، جاء: مَثَلُ أهْلِ بَیْتی کَمَثَلِسَفینَۀِ
343 ] احادیث که متمسّک ما است از نقل و اسناد روایت خصم است و تصدیق ما؛ و / نوحٍ مَنْ رَکَبَ فیها نَجی [مستدرك حاکم: 2
امّا حدیث ایشان مجرّد دعوي خصم است و انکار معارض حاصل که براء احادیث اهل بیت اجماع حاصل آمد، و براء احادیث
ایشان نه چنین است.
و بدین سبب استغراقی و جهدي تمام برفت در تألیف و تمهید قواعد فوائد این کتاب تا هر خبري و اثري که مکتوب آمد از مشاهیر
اخبار است نه از اوابد غرائب که جبّه آن کند. دست انکار و مسامع ائمه کبار بدان نرسیده.
و ترك اسناد کرده شد از بهر اکتفا وانتما به اسناد آن کتاب که حدیث منسوب شود و باز آن کتاب، و قَدِماً قیل: لَولا الاسْنادِ لَقالَ
مَنْ شآءَ ما شآءَ. اگر
صفحه 19 از 282
ص: 11
چه گفتهاند: مَنْ صَ نَّفَ کِتاباً إن أحْسَن فَقَدِ اسْتَهْدَفَ وَ انْ أسآءَ فَقَدِ اسْتَقْذَفَ؛ لکن علماي متبحّره که مطالعه این کتاب کنند دانند
که چه سعی بلیغ و جدّ وافر و تفحّص و تجسّس و تتبّع اخبار کردهام، و چند فکر صایب و دلایل غرایب که استخراج کردم؛ و به
جمع چنین کتاب، ظنّم بلکه یقینم چنان است که هیچ مصنّفی در این باب بر این وجه، بدین غایت بر من سَبَق نبرد. ان شاء اللّهکه
تمتّع وي عام بود و استفادت او تمام؛ بمحمّد و آله الکرام.
و قبل الشّروع و الخوض فی المرام المطلوبارادت افتاد که فصلی گفته شود فی باب: إنّ الشّیعَۀَ هُمُ الفرقۀُ الناجیۀ فقط
***
صفحه 20 از 282
ص: